اولین نشست از سلسله نشستهاي ميز انديشه در 1393 با موضوع «جمعیت و توسعه؛ آیا افزایش جمعیت موجب فقر میشود؟» به اهتمام دفتر پژوهشهاي كاربردي، در مورخه30/7/1393 و با سخنراني دكتر مسعود عالمی نیسی استادیار دانشگاه علامه طباطبایی با حضور مديران، كارشناسان و كارمندان سازمان تبليغات اسلامي در سالن همايشهاي معاونت پژوهشي سازمان تبليغات اسلامي برگزار شد. ابتدا آياتي از كلامالله مجيد قرائت شد و سپس سخنران در جايگاه مخصوص قرار گرفت و به ايراد سخن پرداخت.
دکتر عالمی نیسی در ابتدای بحث با تاکید بر اینکه بحثهای علمی زیادی در حوزهی افزایش جمعیت و نسبت آن با فقر مطرح شده است، هدف خود در این نشست را پاسخ تجربی به پرسش رابطه افزایش جمعیت با فقر بیان کرد و در این رابطه سه دیدگاه نظری منفی (افزایش جمعیت موجب فقر و مانع توسعه است)، مثبت (افزایش جمعیت موجب توسعه و رفاه میشود) و خنثی (فقر هیچ ارتباطی به جمعیت ندارد) را مطرح کرده و سپس به ارزیابی تجربی آنها پرداخت.
وی ابتدا به تشریح نظریه مالتوس، اقتصاددان قرن هجدهم میلادی و مولف کتاب «اصول جمعیت» و مهمترین متفکر نظریه منفی پرداخت. ایشان نظریه مالتوس را به دو بخش تقسیم کرد. در بخش اول، مالتوس معتقد است افزایش جمعيت بر مبناي تصاعد هندسي است، اين در حالي است كه رشد منابع غذايي بر اساس تصاعد حسابي است؛ بنابراین رشد جمعیت منجر به تهدید امنیت غذایی و متعاقب آن فقر خواهد شد.
دکتر عالمی سه نقد را بر این بخش نظریهی مالتوس وارد دانست. در نقد اول، ابتدا با طرح این پرسش که آیا انسان فقط استفاده کنندهی منابع است و هیچ نقشی در تولید منابع غذایی ندارد؟ وی بر این مهم تاکید کرد که هر انسانی تا هجده سالگی، مصرف کنندهی مواد غذایی است ولی از هجده سالگی تا 60 سالگی، تولید کنندهی مواد غذایی خواهد بود؛ بنابراین انسان دو برابر زمان مصرف، زمان تولید دارد. از آن گذشته عموماً تولید هر انسانی بیشتر از مصرف خودش میباشد. سپس نتیجهگیری کرد که افزایش جمعیت نه تنها منجر به افزایش فقر نخواهد شد بلکه به افزایش تولید و منابع غذایی خواهد انجامید. نقد دوم دکتر عالمی نیسی بر نظریهی مالتوس، رد اساس نظریهی مالتوس بود؛ توضیح آنکه مواد غذایی با نسبتی به مراتب بیش از تصاعد حسابی، و در مواردی حتی زیادتر از تصاعد هندسی، افزایشپذیر است. در این رابطه دیدگاه کسانی چون کینگزلی دیویس را تشریح کرد. سومین نقد سخنران بر نظریهی مالتوس آن بود که بر خلاف پیشبینی مالتوس، انسان با گذشت زمان و افزایش جمعیت، به وسیلهی خلاقیت و فناوری، محدودیتهای تولید غذا را از پیش پای خویش برداشته است. به عنوان مثال، در کشاورزی سنتی ایران میزان محصول گندم در یک هکتار زمین، 3 تن است در حالی که در کشاورزی مدرن 11 تن گندم به دست میآید.
بخش دوم نظریهی مالتوس، مربوط به نظریهی ترکیب بهینهی عوامل ارزش افزوده است. مالتوس به پیروی از ریکاردو معتقد است در یک کار اقتصادی، ترکیب عوامل مختلف یعنی سرمایه، منابع طبیعی، نیروی کار و فناوری باید بهینه باشد تا بالاترین ارزش افزوده به دست آید. در صورتی که یکی از این عوامل مانند نیروی کار (جمعیت) بیش از حد متناسب باشد، آنگاه بازدهی نزولی رخ میدهد. نقد دکتر عالمی آن بود که مالتوس فرض میکند در طول زمان و با افزایش جمعیت، سایر عوامل ثابت میمانند. در حالیکه در طول زمان با افزایش جمعیت کلیهی عوامل دیگر نیز افزایش یافته است. به این ترتیب که اولاً در زمینهی منابع، سه تحول بنیادی رخ داده است:
1) انسان منابع جدید متعددی کشف کرده است؛ مانند نفت و گاز، برق، انرژی بادی، انرژی خورشیدی و انرژی هستهای، 2) دانش و فناوری موجب استحصال بیشتر از منابع موجود شده است، 3) اقتصاد فعلی بیشتر مبتنی بر دانش و فناوری است تا منابع و ارزش منابع در اقتصاد، بنابراین نقش آن در ارزش افزوده کاهش یافته است. ثانیاً با افزایش جمعیت، بازارها بزرگتر شده و تقاضای سرمایه افزایش مییابد. ثالثاً با افزایش جمعیت، تقسیم کار و تخصصی شدن در جوامع بیشتر شده و در نتیجه فناوری پیشرفت کرده است. بنابراین همزمان با افزایش جمعیت، کلیهی عوامل ارزش افزوده نیز رشد کردهاند و لذا مسألهای به نام بازده نزولی به وجود نیامده است.
وی در ادامه به تشریح نظریات مثبتگرایان نسبت به افزایش جمعیت پرداخت و نظریات افرادی چون گری بکر، کینز، سایمون کوزنتس، جولیان سایمون و استر بوزراپ را مورد بررسی قرار داد. این نظریهپردازان بر این باورند که افزایش جمعیت نه تنها به فقر منجر نمیشود بلکه موجب توسعه و رفاه خواهد شد. گری بکر معتقد است با افزایش جمعیت، درجه تخصصی شدن ملتها افزایش یافته و پیشرفت سریعتری رخ خواهد داد. کوزنتس جوامع برخوردار از مزیت اقتصاد مقیاس را دارای موقعیت بهتری از نظر توسعه، بهرهبرداری و انتشار جریان دریافتی فزاینده دانش میداند و سایمون معتقد است با افزایش جمعیت، فناوری پیشرفت کرده و این موجب کاهش قیمت منابع طبیعی شده است. وی در انتها به تشریح نظریه بوزراپ پرداخت که برخلاف مالتوس، بر این باور است که نمودار رشد مواد غذایی کاملاً همگام با رشد جمعیت میباشد و در این رابطه تصاعد حسابی مالتوس برای غذا را زیر سؤال میبرد.
بررسی دیدگاهها و نظریات خنثیگرایان دیگر محور سخنان این سخنران بود. وی در این زمینه، نظریات آلن کلی، آکادمی ملی علوم آمریکا و اقتصاددانان بانک جهانی را تشریح کرد. دانشمندان آکادمی ملی علوم امریکا از سال 1986 در خصوص تأثیر منفی جمعیت با احتیاط بیشتری سخن گفته و موضع خنثی گرفتهاند. اقتصاددانان بانک جهانی نیز هماکنون معتقدند که جمعیت در خصوص رفاه نقشی ندارد.
دکتر عالمی سپس یافتههای تجربی را در دو زمینه تغییرات درآمد در طول زمان و اقتصاد در عرض جغرافیای کشورها تشریح کرد. در بخش اول براساس یافتههایی که مبتنی بر اطلاعات و دادههای بانک جهانی از 1960- تاکنون میباشد، درآمد سرانه جهانی در همهی نقاط جهان، آهنگی رو به رشد داشته است. افزایش درآمد سرانه نه تنها در کشورهای توسعه یافته، بلکه در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته نیز همراه با افزایش جمعیت رخ داده است. از سوی دیگر دربخش دوم براساس دادههای کشورهای جهان در سال 2010 جمعیت بر هیچیک از شاخصهای اقتصادی چون تولید سرانه ناخالص ملی، شکاف فقر در خط فقر ملی، ضریب جینی، بیکاری، مصرف انرژی و مصرف توان الکتریکی تاثیر معنیداری ندارد. وی در انتهای این بحث، اینگونه جمعبندی کرد که در بخش اول شاخصهای اقتصادی در طول زمان با افزایش جمعیت، افزایش مییابند اما در بخش دوم یعنی در عرض جغرافیا و در یک زمان واحد، جمعیت تأثیر معناداری بر اقتصاد ندارد. به باور سخنران، چه در طول زمان و چه در عرض جغرافیا، نظریههای منفی کاملاً رد میشوند، اما نظریههای مثبت در طول زمان و نظریههای خنثی در عرض جغرافیا و در زمان واحد پذیرفته میشوند. بنابراین حتی اگر نظریههای خنثیگرایانه پذیرفته شوند، افزایش جمعیت موجب فقر نمیشود. وی در انتهای این بحث، بر این نکته تاکید کرد که برای رفاه و توسعه، مانع پیشرو و مسأله، افزایش جمعیت نیست، بلکه مسأله مدیریت است و با مدیریت و سیاستگذاری صحیح در زمینههای مختلف میتوان به مانند کشور هند، توسعه و رفاه را علیرغم افزایش جمعیت، گسترش داد.
وی سپس به بررسی وضعیت جمعیت در ایران پرداخت و با اشاره به رشد جمعیتی 1.8 درصدی در ایران، آن را پایینتر از سطح جایگزینی دانست و با استناد به پیشبینیهای سازمان ملل متحد دربارهی جمعیت ایران، بر این نکته تاکید کرد که در سال 2050 میانگین سنی جمعیت ایران به 42.2 سال خواهد رسید؛ یعنی نزدیک به میانگین سنی جامعه سالمند ژاپن در شرایط کنونی (2010) که معادل 44.9 است. همچنین نه تنها میانگین، بلکه هرم سنی ایران هم به مانند ژاپن کنونی خواهد شد.
وی همچین در بحث ارائهی برنامه آینده دو اصل را برای موفقیت برنامه افزایش نرخ زاد و ولد در ایران مهم دانست. اولاً موضوع جمعیت و افزایش زاد و ولد یک موضوع اقناعی است و نمیتوان افراد را تحت فشار قرار داده و مجبور به فرزندآوری کرد. ثانیاً برنامه افزایش نرخ رشد جمعیت، باید یک برنامه توسعه محور باشد. لذا ملاحظه میشود که در کشورهایی چون بلغارستان و استرالیا که برنامه افزایش جمعیت را آغاز کردهاند، در سند برنامه راهبردی جمعیت، بخشهای مسکن، بهداشت، اشتغال، مهاجرت و مانند آن دیده میشود. بنابراین برای همه این بخشها، ضمن افزایش جمعیت میبایست برنامهریزی شود.
پس از سخنان ایشان نشست پرسش و پاسخ ادامه يافت و در ساعت 12 ظهر جلسه به پايان رسيد.